جدول جو
جدول جو

معنی نافع شدن - جستجوی لغت در جدول جو

نافع شدن
(طَ لَ کَ دَ)
مفید افتادن. مؤثر افتادن. اثر کردن. نافع آمدن.
- نافع شدن دارو، مؤثر افتادن آن. رجوع به نافع آمدن شود.
، خوب کردن. به کردن. نفع کردن. فایده نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نافع شدن
نافع آمدن
تصویری از نافع شدن
تصویر نافع شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک و پاکیزه شدن، بی آلایش شدن، برای مثال بسیار سفر باید تا پخته شود خامی / صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی (سعدی۲ - ۵۸۷)، کنایه از بی غل و غش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانع شدن
تصویر مانع شدن
منع کردن، جلوگیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یافت شدن
تصویر یافت شدن
پیدا شدن، آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)
بی خبر ماندن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضایع شدن
تصویر ضایع شدن
تباه شدن، نابود شدن، بیهوده شدن
فرهنگ فارسی عمید
جنگ شدن دشمنی کردن دشمنی ایجادشدن، مخالفت شدن: روزی درمیدان سعادت میانه جماعت وملازمان عبدالغنی برسرخریدوفروش گوسفندی نزاع شد، جنگ واقع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخ دادن در جایی شدن پروا یافتن رخ دادن ظاهرشدن روی دادن بوقوع پیوستن: (ذکر احوالی که درآن مدت واقع شد)، ممکن شدن مجالی پیداشدن: (دلم پاک است چشمم پاک ای محرم سرت گردم اگر واقع شود این حرفها خاطر نشانش کن خ) (صوفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وازع شدن
تصویر وازع شدن
باز داشتن پیش گرفتن مانع شدن جلوگیر شدن: (بارها گفتم بگویم نکته ای حال خویش چین ابروی توام هر بار وازع میشود) (کمال اسمعیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازل شدن
تصویر نازل شدن
از بالا بپائین آمدن، فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافت شدن
تصویر یافت شدن
پیدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن بمقصودرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافع آمدن
تصویر نافع آمدن
سودمند شدن مفیدافتادن، اثر بخشیدن: (از وعده و وعید سخن راند و بلطف و عنف اعذار و انذار مقدم داشت و هیچگونه نافع نیامد)
فرهنگ لغت هوشیار
ناف زدن ناف بریدن: قابله بهر مصلحت بر طفل وقت نافه زدن نبخشاید. (خاقانی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص شدن
تصویر ناقص شدن
آسیب دیدن، آکیدن (معیوب شدن) نقصان یافتن، معیوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک شدن
تصویر نازک شدن
ترد و زود پز شدن گوشت و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منازع شدن
تصویر منازع شدن
ستیزه کردن، مزاحم شدن، متعرض گردیدن: (... قرار نهادند که سیستان... مسعود را باشد و متعرض و منازع نشوند) (سلجوقنامه ظهیری. چا خاور 17)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتفع شدن
تصویر منتفع شدن
سود یافتن نفع بردن
فرهنگ لغت هوشیار
باز داشتن جلوگیری کردن منع کردن: هیچ چیزکه مانع شود در رفتن راه نبود
فرهنگ لغت هوشیار
خرسند گشتن خرسند شدن به بهره خویش کم خواستن راضی شدن ببهره خود خردسند گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
برنده شدن برندگی در رفتار، آور داشتن (آور یقین) قطع حاصل کردن یقین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
آگاهی نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع شدن
تصویر طالع شدن
بر دمیدن بر آمدن طلوع کردن برآمدن (آفتاب یا ستاره)
فرهنگ لغت هوشیار
کراشیدن تباهیدن پوسیدن گندیدن تباه شدن نابود شدن، بی فایده شدن بیهوده گشتن، فرو گذاشته شدن، مهمل گشتن بیکار گشتن، گم شدن، گندیده شدن (تخم مرغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک شدن بیغش گردیدن، مسخر شدن مستخلص گشتن (شهر ناحیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایع شدن
تصویر شایع شدن
منتشر گشتن فاش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابع شدن
تصویر تابع شدن
بنده و فرمانبردار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابع شدن
تصویر تابع شدن
((~. شُ دَ))
پیرو شدن، بنده و فرمانبردار گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
((شُ دَ))
پاک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامی شدن
تصویر نامی شدن
((شُ دَ))
معروف و مشهور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
دست یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
Buffer
دیکشنری فارسی به انگلیسی